جدول جو
جدول جو

معنی هرهفت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

هرهفت کردن
هفت قلم آرایش کردن
تصویری از هرهفت کردن
تصویر هرهفت کردن
فرهنگ فارسی عمید
هرهفت کردن
(فُ کَ دَ)
هفت قلم آرایش کردن. (از حاشیۀ برهان چ معین). آرایش کردن خود یا دیگری را. آراستن و زیب و زیور به کار بردن:
خاقانیا عروس صفا را به دست فقر
هرهفت کن که هفت تنان دررسیده اند.
خاقانی
رجوع به هرهفت و هر هفت کرده شود
لغت نامه دهخدا
هرهفت کردن
خودرابوسیله هرهفت زینت دادن
تصویری از هرهفت کردن
تصویر هرهفت کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هرهفت کرده
تصویر هرهفت کرده
آرایش کرده
فرهنگ فارسی عمید
(خَطْ طِ خوا / خا)
آراسته. به زر و زیور و دیگر آلات آرایش یافته. در تداول امروز هفت قلم آرایش کرده:
عشق برکرده به مکه آتشی کز شرق و غرب
کعبه را هرهفت کرده هفت مردان دیده اند.
خاقانی.
چون تو هرهفت کرده آیی حور
بر تو هرهفت زیور اندازد.
خاقانی.
دوش از درم درآمد سرمست و بیقرار
همچون مه دو هفته و هرهفت کرده یار.
انوری.
یکی لشکر انگیخت از هفت روس
به کردار هرهفت کرده عروس.
نظامی.
برون آمد ز پشت هفت پرده
بنامیزد رخی هرهفت کرده.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ کَ دَ)
تکیﱡس. به تکلف زیرکی نمودن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زِ دَ / دِ دَ)
کنایه از اعراض کردن باشد. (برهان) ، مالش دادن ساز، یعنی کاری کردن که نغمه ای لرزان به گوش آید. (برهان). رجوع به گرفت شود
لغت نامه دهخدا
(فُ تَ)
پیوسته خندیدن. خندۀ ممتد و بیهوده کردن یا خندیدن بطوری که دیگران را ناراحت کند. رجوع به هرهر و هرهر خندیدن شود
لغت نامه دهخدا
(فَ / فِ پَ / پِ وَ تَ)
به کام کشیدن آش یا آب یا هر خوردنی روان با آوازی کم. (یادداشت به خط مؤلف). رجوع به هرت و هرت کشیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هرهفت کرده
تصویر هرهفت کرده
بوسیله هرهفت زینت داده: (یکی لشگر انگیخت ازهفت روس بکردارهرهفت کرده عروس) (نظامی) -2 آراسته آرایش کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظرافت کردن
تصویر ظرافت کردن
بتکلف زیرکی نمودن، زیرک نمایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرفت کردن
تصویر گرفت کردن
اعراض کردن، مالش دادن ساز تا نغمه لرزان بگوش آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هرت کردن
تصویر هرت کردن
کشیدن آش یاغذای مایع دیگر ازکاسه یاقاشق بدهان باصدای اندک
فرهنگ لغت هوشیار